به گزارش مهدنو به نقل از سرویس سیاست مشرق– «من، مرتضی نبوی و محمود واعظی سه معاون شهید قندی بودیم که قرار بود از میان ما سه نفر یکی مدیرعامل مخابرات بشود. شهید قندی به من گفت که نظر من برای مدیرعاملی مخابرات شما هستید. قرار بود مدیرعامل مخابرات شوم که ایشان شهید شدند و قرار بر این شد که بنده سرپرست وزارت پست و تلگراف بشوم. شهید رجایی مرا صدا زدند اما من قبول نکردم. میخواستم مدیرعامل مخابرات بمانم و کار تخصصی بکنم. توافقی شد که بعد از ۷ تیر آقای نبوی معرفی بشود و من هم مدیرعامل بشوم. آقای نبوی که وزیر شد، رفت به سمتی که آقای واعظی، مدیرعامل مخابرات شود. من هم به اصفهان رفتم.» این اولین باری است که محمدرضا عارف کنار گذاشته میشود.
از تابستان ۱۳۶۰ تا بهار ۱۴۰۰ بعد از قریب به چهل سال بازهم عارف توسط اصلاح طلبان از صحنه سیاست بیرون انداختهشده است. البته تعداد دفعاتی که مرد سربهزیر اصلاحات توسط محافل زیرزمینی دور زدهشده بیش از این است.
عارف چه درزمانی که در دولت مسئولیتی داشت و یا در روزهایی که در مجلس بود و چه در هنگامیکه از او بهعنوان رهبر اصلاحطلبان در شورای سیاستگذاری یاد میشد؛ همواره با ناجوانمردی از سوی همحزبیها روبرو شده است. خودش در این باره می گوید: حتی درزمانی که در دانشگاه اصفهان رئیس بودم؛ کرباسچی در استانداری سرم را کلاه گذاشته و بخشی از زمینهای دانشگاه را از دستم درآورد! [۱]
بعدها وقتی با خاتمی وارد دولت شد، تقریباً در مسائل مهم با او هیچگاه مشورت نمیشد. عارف نوشته است: در مسائل مهمی چون کوی دانشگاه یا اغتشاشات و تندرویهای اصلاحطلبان هیچگاه رئیسجمهور از او نظر نخواست و در جلسات مهم از او دعوت نمیشد.
او در زمانی که در مجلس بود بازهم با بی مهری روبرو و از سوی اصلاحطلبان مورد تمسخر واقعمی شد. روزنامههای اصلاحطلب او را «آقای سکوت» مینامیدند، عارف دریکی از گفتگوهای اخیر خود گفته است: «میگویند من در مجلس کاری نکردم؛ درحالیکه عدهای با لیست امید به مجلس آمده و پس از مدتی علیه ما رأی میدادند»
ماجرا وقتی جالب شد که وقتی عارف نتوانست برای حبیبالله بیطرف وزیر نیرو دولت اصلاحات از مجلس جدید رأی اعتماد بگیرد. آن روزها چنان محافل اصلاحطلب عصبی شدند که یکی از چهره های سرشناس اصلاحات در یادداشتی نوشت؛ عارف حتی توانایی انجام یک لابی ساده را هم ندارد! علی نظری نماینده مجلس ششم در توصیف عارف و فراکسیون امید میگوید: اینها لشگری بیخاصیت و افتضاح هستند که توانایی یک رأی دادن ساده را نیز ندارند.
چهل سال حوادث زنجیروار باعث شد حالا عارف از همه حلقهها و گروههای تصمیمساز در میان اصلاحطلبان کنار گذاشته شود.
زمستان سال قبل بهزاد نبوی ریاست ستاد انتخاباتی جبهه اصلاحات را بر عهده گرفت و در اولین قدم؛ اولین ضربه را به عارف زده و با انحلال شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان رئیس سابق را از کار؛ برکنار و حتی در تشکیلات جدید او را دعوت هم نکردند!
عارف چنان در میان اصلاحطلبان منفور و بیاهمیت شد که پس از اعلام نامزدیاش در انتخابات حتی یک نفر نیز از او حمایت نکرد، کار به جایی رسیدکه بسیاری از اصلاح طلبان میگفتند نامزدی عارف به معنای بازی خراب کنی است.
این دست سخنان باعث شد عارف دست به بیانیه شود و بنویسد حاضر است از انتخابات کنار بکشد، تا ماجراهای سال ۹۲ تکرار نشود. عارف خوب می دانست گروهی که ۸ سال قبل با نظر سازی و مهندسی او را مجبور کردند از انتخابات کنار بکشد؛ اگر دوباره در همان موضع قبلی باشد این بار بی حیثیتش می کنند! جالب آنکه پیشنویس این بیانیه قبل از آنکه مورد تائید نهایی عارف قرار بگیرد سر از رسانهها درآورد.
روایت است که عارف بیانیه اولیه خود را بهعنوان یک تهدید برای چند تن از بزرگان جبهه اصلاحات فرستاده و آنها با فرصتطلبی هرچهتمامتر متن آن را منتشر کردهاند! این اتفاق باعث شد عارف انصراف اولیه خود را تکذیب کند، او گمان میکرد شاید تهدید به کنار کشیدن او از انتخابات، اصلاحطلبان را بر سر عقل آورده و مانع از اقدام او شوند، اما آنها نهتنها از عارف حمایت نکردند، بلکه او را برای انصراف هر چه سریعتر تشویق کردند. برخی از محافل اصلاح طلب باز هم رد پای بهزاد نبوی را در این ماجرا برجسته کرده اند. گویی مانند دهه ۶۰ بار دیگر چریک پیر عارف را هدف قرار داده است.
جبهه اصلاحات پس از کنار زدن عارف به سراغ اسحاق جهانگیری رفته است؛ روزنامههای اصلاحطلب با تیترهای بزرگ بار دیگر به سراغ آقای سوپرمن رفته و فرش قرمز زیر پای او پهن کردند، اما عارف از معاون روحانی چه چیزهایی کمتر دارد؟ و چرا اصلاحطلبان بهجای حمایت از فردی که تا مغز استخوان به جریان سیاسی خود وفادار است، به سراغ متهم اول دلار بازی و رانت سازی در دولت تدبیر رفتند؟
رمزگشایی از این سؤال در فرازی از بیانیه عارف است؛ جایی که او مینویسد: «شوربختانه باید بگویم که فساد و فرصتطلبی رخنه کرده در بخشهایی از جریانهای سیاسی، برای حفظ مطامع شخصی و گروهی خود در بزنگاههای سیاسی از هرگونه بداخلاقی، تهمت و دروغ ابایی ندارند؛ جریان اصلاحطلبی که در مقطع فعلی با چالشهایی روبهرو است» [۳]عارف بهصورت کاملاً مشخص در بیانیه خود بخشی از اصلاحطلبان را بهدروغ گویی، فساد و فرصتطلبی متهم کرده است.
اصلاحطلبان برای بار هزارم عارف را ترور سیاسی کرده، ذلیل و رهایش کردند؛ باید دید او میتواند مانند هاشمی پس از انتخابات مجلس ششم دوباره از زمین سخت سیاست بلند شود، یا آنکه بهتر است به تعبیر عضو حزب کارگزاران سیاست را بوسیده و به سراغ دانشگاه برود. بیانیه عارف نشانه هایی از یک فرد ضعیف و مستاصل دارد، بازی درخشان کار هنرمندان است.