روحانی رفت

روزنامه جوان نوشت: هر آمدنی را رفتنی است. اما در هر رفتنی نمی‌توان تا به این اندازه به آمدن «امید» امیدوار بود که با رفتن «دولت تدبیر و امید»!

دولت‌ها را با وعده اصلی و پرچمی که می‌افرازند، می‌شناسند وگرنه توزیع پول نفت بین کارمندان دولت و وارد کردن گندم و افتتاح چند طرح ملی و استانی که دولت نمی‌خواهد. در کشورهای بزرگ یا مدرن دنیا بحث دولت‌ها ضعیف است،، چون همه چیز روی غلتک است و برای هل دادن دستگاه دولت نیروی زیادی لازم نیست، اما در کشورهای در حال توسعه این گونه است که دستگاه دولت را باید ابتدا از جا بلند کرد و روی غلتک انداخت و این نیرو و تدبیر فراوان می‌خواهد. دولت آقای حسن روحانی، یک دوره کامل معرفت‌شناسی حکومت‌ورزی بود. هر چه را انکار کنند، در این عصر ارتباطات صدها سخنرانی خود را که از کدخدا سخن گفتند و کشور را به «تصمیم امریکا برای ایران» گره زدند، نمی‌توانند انکار کنند. دولت یازدهم و دوازدهم را که به حق باید از این پس «دولت عبرت» نامید، باید با همین موضع شناخت و از همین زاویه ویژه نقد و تحلیل کرد. باقی قضایا بحث اضافی و غیر مؤثر است.

رفت

اگر به آخرین مواجهه وزیر خارجه این دولت با خبرنگاران نگاه کنیم، حرف تازه او این بود که کتابی را از «بدعهدی‌های امریکا» امروز یا فردا روانه بازار نشر می‌کند! درست! این کتاب را هم اگر ضمیمه دولت‌مندی خود نمی‌کردید، چیزی کم نداشتید، زیرا منتقدان دلسوز و بسیاری از مردم که اکنون از پایان این دولت خوشحالند، نیازی به کتاب تازه‌ای برای فهم و پذیرش بدعهدی‌های امریکا نداشتند و آن را از اول می‌دانستند و با گوشت و پوست خود لمس کردند. آن کس که باور نداشت، اما در سال‌های اخیر کراراً و به غلط مدعی می‌شود که از اول به امریکا بی‌اعتماد بودیم، شما کارگزاران دولت آقای روحانی بودید و شخص رئیس‌جمهور بود و کتاب شما مخاطبی اگر داشته باشد و خواننده‌ای اگر از خواندن آن سود ببرد، خود شما هستید و نه مردم و منتقدانی که این کتاب را نانوشته از بر بودند! این‌گونه است که دولت عبرت، اگر عذرخواهی کند، اگرچه یک رفتار کمتر دیده شده در مسئولان کشور را به فعل رسانده و قابل تقدیر است و اگر از بدعهدی‌های امریکا در کتابی رونمایی کند، اگرچه به طور ضمنی به اشتباه خود اعتراف کرده و این هم قابل تقدیر است،، اما این‌ها از بار خسارتی که به کشور وارد آمد، غباری بیشتر کم نمی‌کند و آرزوهای بسیاری را زیر خروارها خاک مدفون می‌سازد.

مشکلات کشور با تحریم‌ها قطعاً مشکلات ساده‌ای نیست، اما دنیا به فعل ما و به نگرش ما می‌نگرد و اگر تصمیمی بگیرد بر اساس درکی که از ما دارد، می‌گیرد. هر تصویری که از خود به دنیا نشان دهیم، ناظر به آن نوع تعامل دنیا با خود را شکل خواهیم داد. دولت عبرت تصویر خوبی از ایران به دنیا مخابره نکرد. اول به دروغ به دنیا خبر داد که خزانه‌ها خالی است و باید با کدخدا مذاکره کرد. برای کدخدا کار دشواری نبود که بداند خزانه‌های ما چندان هم خالی نیست، اما این «اشاره» را خوب گرفت و هشت سال ما را به دنبال آرزوهای یک دولت «وابسته فکری» کشاند تا هم خزانه‌ها را خالی کند و هم درباره «مذاکره با کدخدا» درسی عبرت‌آموز به ما بدهد.

البته که باقی‌ماندن تحریم‌ها کار را دشوار خواهد کرد و باید از دو مسیر «خنثی‌سازی تحریم‌ها» و «لغو تحریم‌ها» توأمان با شتاب به پیش رفت و زیربار تحریم باقی نماند، اما شاید امروز کسی نباشد که بگوید راه رفته دولت عبرت می‌توانست سرانجام روزی حتی اگر چند هشت سال دیگر به عمر آن می‌افزودیم، نتیجه‌بخش باشد.

شکی نیست که کار برای دولت آینده آسان نخواهد بود. اما نه از جهت دشمنی بیشتر امریکا و غرب، زیرا ساده‌انگاری است اگر باور کنیم یا به خود بقبولانیم که غرب با دولت عبرت به واسطه غرب‌گرایی فاش و آشکار خود، خوب تا کرد و با دولت بعدی خوب تا نمی‌کند. رفتار غرب با ما خصمانه بود و همچنان خصمانه باقی خواهد ماند. غرب گرگی نیست که با غمزه میش دست از کیش خود بردارد. دولت آینده حتی از این جهت که نه اهل غمزه و نه اهل امید به غرب و نه اهل کم‌کاری در داخل به امید خارج و نه اهل از جاپریدن و دستک‌زدن به خاطر یک تماس رئیس‌جمهور امریکا با ماست، می‌تواند رفتار غرب و امریکا را با ما معقول‌تر و منافع کشور را در این رفتارها بیشتر احراز کند.

روحانی رفت. هر تفسیری از دولت او فقط با کنارهم گذاشتن مجموعه سخنان و وعده‌های او و دولتمردانش در دو مقطع سال‌های آغازین و سال‌های پایانی ممکن است و تفسیر و تحلیل هر مقطع بدون درنظر گرفتن مقطع دیگر کار خطایی است و نتیجه متفاوتی خواهد داشت، زیرا شاید تنها عبرتی که دولت عبرت از گذشته و عملکرد خود گرفت-اگرچه آن را مخفی و انکار می‌کرد- این بود که دیگر نباید بر توهم گذشته باقی بماند و باید ادبیات خود را برای ثبت یک تاریخ کمی آبرومندانه‌تر تغییر دهد و برای همین در یکی دو سال اخیر خواست تا با ژست «ما از اول به امریکا بی‌اعتماد بودیم» و پرستیژ «امریکا را در فشار حداکثری شکست دادیم» وجهه دیگری از خود بسازد. از این منظر تحلیل دولت عبرت به عنوان یک کل و نه فقط بخش‌ها و سخنرانی‌های خاص به خوبی نشان می‌دهد که چرا به این دولت سراپاتقصیر دولت عبرت آیندگان و درس‌آموزی متأخران می‌گوییم.

اکنون روحانی می‌رود با میراثی به نام «برجام بر لب‌بام» که طرف امریکایی نمی‌پذیرد تعهدی بدهد که رئیس‌جمهور آتی امریکا را زیر بار آن ببرد! اما روحانی تعهدی داده است که رئیس‌جمهور آینده ایران را زیر بار آن برده است! و این بار بزرگی است که دولت بعدی باید آن را بر زمین بگذارد و با رویکرد جدیدی با امریکا روبه‌رو شود.

روحانی رفت، ولی گویی مانده است، زیرا آنچه را که می‌خواست بنا کند، ویران‌تر از روز اول رها کرد و رفت، اما نه تدبیر را با خود برد و نه امید را؛ و این هر دو را با رفتن خود زنده‌تر و پویاتر کرد؛ و این داستانی است پرآب‌چشم که باید برای آیندگان خود بسیار یاد کنیم تا بدانند که روزگارانی ملت بزرگ ایران چقدر در دو جبهه داخل و خارج ایستادگی و پایمردی کرد تا ایران، ایران بماند و بزرگ‌تر و باشکوه‌تر شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *