اگرچه ۷۰ سالگی را رد کرده اما هنوز هم جای حرف و حدیث دارد! آبهای ۲۸مرداد ۱۳۳۲ انگار هنوز از آسیاب نیفتاده است، چراکه هر ساله و هنوز عدهای ادعا میکنند این ماجرا، کودتا نبود. یادمان نرود محمدرضا پهلوی و اطرافیانش هم که خودشان به زحمت راضی شده بودند آمریکا و انگلیس طرح کودتا را کلید بزنند، پس از بازگشت به ایران مدعی شدند رخدادهای ۲۸مرداد، خیزش مردمی بود برای بازگرداندن شاه به تاج و تخت یا برعکس!
این دو نفر
نام «کیم» یا «کرمیت روزولت» را به عنوان طراح و همهکاره نمایش ۲۸مرداد بارها و بارها شنیدهاید. یعنی از همان مرداد۱۳۳۲نام این آمریکایی گره خورد به ماجرای ۲۸مرداد. نام نفر دوم را اما کمتر شنیده یا اصلاً نشنیدهاید. نخستین بار هم حدود سه سال پیش بود که پخش فیلم مستند «کودتا۵۳» در انگلیس سبب شد از«نورمن داربیشایر» انگلیسی هم به عنوان یکی از عوامل کودتای ۲۸مرداد رونمایی شود.
جاسوسی که خودش ۳۸ سال پیش و در مصاحبهای پته انگلیسیها را در رابطه با وقایع ایران در سال۱۳۳۲ روی آب ریخته و ثابت کرده بود این کودتا پیشنهاد و دستپخت سرآشپزهای سازمانهای جاسوسی انگلیس و آمریکاست. مصاحبه به دلیل اینکه کسی اجازه پخش تصاویر مهره «اِم آی سیکس» را نداشت ۳۸ سال مخفی مانده بود.
درباره نفر اول لازم است بازهم یادآوری کنیم ایشان نوه بیست و ششمین رئیس جمهور آمریکا (تئودور روزولت) بوده، در دانشگاه هاروارد درس خوانده، چند سال متمادی ریاست شعبه خاورمیانه سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا(سیا) را بر عهده داشته و در راستای حرفه جاسوسیاش، «انجمن دوستان خاورمیانهای آمریکا» را در تهران پایهگذاری کرده است.
پیشنهاد انگلیسی
روزولت سال۱۳۵۸ در مصاحبهای با لس آنجلس تایمز گفته است: «سازمان سیا پس از تبادلنظر با انگلیسیها، تصمیم به سرنگون کردن دولت مصدق گرفت… انگلیسیها از مدتها پیش وقتی سفیرکبیرشان از ایران اخراج شد در زمینه پیشنهاد کودتا با ما وارد گفتوگو شده بودند…مصدق با ملی کردن یک میلیارد دلار دارایی شرکت نفت ایران و انگلیس، خشم و غضب قدرتهای غرب را برانگیخته بود… نمایندگان شرکت نفت ایران – انگلیس با توافق دولت انگلستان با ما تماس گرفتند.
آنها در لندن در زمینه بحث درباره طرح کودتا، با من وارد گفتوگو شدند… طرح کودتای آنها جالب بود… با جزئیات و خصوصیات نظامی و غیرنظامی و جدولبندی و برنامه اجرا… ولی به نظر من قابل اجرا نبود…». این نظر آقای رئیس جمهورزاده، به معنای مخالفت آمریکاییها با اصل کودتا نیست، بلکه تأیید میکند آمریکا میخواهد اگر کودتایی در ایران انجام شود ابتکارعملش دست خود آمریکاییها باشد.
برای همین یک سال پس از پیشنهاد اولیه انگلیسیها، روزولت به ایران میآید: «…من پس از ورود به ایران، به خانهای در نواحی کوهستانی تهران رفتم و به تنظیم کارهایم پرداختم. ما یک میلیون دلار داشتیم و کمتر از ۷۵هزار دلار آن را برای به راه انداختن تظاهرات(علیه مصدق) خرج کردیم… بقیه پول را در یک محل مطمئن در سفارت گذاشتیم و بعدها آن را به شاه دادیم».
پسر طلایی
اطلاعاتی که درباره نفر دوم و مهره انگلیسی ماجرای۲۸ مرداد وجود دارد، میگوید «نورمن داربیشایر» رئیس بخش ایران در«ام آی سیکس» سالها به عنوان جاسوس در خاورمیانه مشغول به کار بوده است. او نخستین باردر ۱۹سالگی به خاطر تسلط به زبان فارسی به ایران جنگزده (سال۱۹۴۳ تا ۱۹۴۷) اعزام میشود. در فلسطین اشغالی رادیویی برای ارتباط با مخاطبان ایرانی راه میاندازد. سال۱۹۴۹ دوباره به ایران میآیدو فعالیتهای مخفیانه را آغاز میکند.
پسر طلایی انگلیسیها طی این سالها، با برادران رشیدیان که بعدها در کودتای ۲۸ مرداد نقش دارند رابطه گرم و نزدیکی برقرار میکند. دو سال پیش از کودتا ظاهراً دبیر سوم سفارت انگلیس در تهران میشود، با شاه ارتباط مستقیم و غیرمستقیم برقرار کرده و از طریق «ارنست پرون» تأثیرگذاری بر افکار محمدرضا پهلوی را دنبال میکند. پس از اخراج انگلیسیها از ایران به مصر و سپس قبرس میرود، با «روزولت» و دیگر مقامهای آمریکایی برای ارائه طرح کودتا و جلب موافقت آمریکاییها دیدار میکند و به شکلی دستِ همهکاره، دستهای پشت پرده انگلیسی است!
داربیشایر بعدها میگوید: انگلیس نیروی محرک اصلی کودتا بود، اما نمیخواست بدون حمایت واشنگتن عملیاتی انجام دهد… پس از جلب حمایت آمریکا نوبت به ترغیب شاه ایران (که روحیهاش را باخته و آماده رها کردن سلطنت و خروج از ایران بود) رسید…اشرف پهلوی را از پاریس به تهران پرواز دادیم تا محمدرضا را قانع به موافقت با کودتا کند… من به صراحت گفتم هزینههای کار را هم میپردازیم…۷۰۰ هزار پوند در نظر گرفته بودیم… وقتی اسکناسها را به اشرف پهلوی نشان دادم، چشمهایش برق زد…!».
ناگفته نماند «داربیشایر» یک سال پیش از انقلاب اسلامی ایران بازنشسته میشود؛ روزولت که انگار کودتا زیر دندانش مزه کرده اما سال۱۳۵۷ در اوج درگیریهای انقلاب اسلامی به ایران میآید تا موافقت شاه را برای کودتایی مثل ۲۸مرداد جلب کند. طرحی که قرار است با مشارکت اسرائیلیها، دستگیری همه افراد مذهبی و سیاسی دارای نفوذ در میان مردم و… انجام شود.
محمدرضا پهلوی شک میکند که آیا با وجود بگیر و ببندها و کشتار ناشی از کودتا که طبیعتاً گناهش به گردن شاه خواهد افتاد، این بار آمریکاییها او را به قدرت برمیگردانند یا نه؟ آیا میشود این مورد را هم نه کودتا بلکه خیزش مردمی برای بازگشت شاهی که همه ایران مرگ او را فریاد میزنند، معرفی کرد؟ بنابراین طرح کودتا شاید توی کشو میزش میماند و انقلاب چند ماه بعد پیروز میشود…