حضور کارشناسان آلمانی در ایران بهانه به دست متفقین داد تا با تهاجم گسترده زمینی و هوایی و دریایی، جنوب و شمال ایران را در هم بکوبند و با عزل و اخراج رضا شاه از سلطنت به قیمت قتل و غارت مردم از ایران پل پیروزی بسازند تا بر دشمن نازیِ خود و دول متحد غلبه کنند.
به گزارش ایسنا، امروز ۱۹ اردیبهشت، هفتاد و هفتمین سالروز تخلیه ایران از قزاقهای شوروی پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۳۲۵ است.
در میان قدرتهای قرن نوزدهم، پای امپراتوری آلمان، هفت سال پس از تلاش بینتیجه میراز محمدتقی خان فراهانی برای ارتباط با آلمانها، در تاریخ چهارم تیر ۱۲۳۶ به ایران باز شد. آنان نیز مانند مردم سایر کشورهای اروپایی در آن زمان – سال ۱۲۲۹ – درگیر آشوبهای سیاسی و اجتماعی ناشی از انقلاب ۱۸۴۸ و فقدان حکومت مرکزی قدرتمند داخلی بودند.
اما با عبور آلمان و سایر کشورهای اروپایی از چند سال هرج و مرج و نابسامانی اواسط قرنِ نوزدهم، اولین سفرها به مشرقزمین آغاز شد. این سفرها در ابتدا با اهداف اقتصادی شروع شد اما با مشاهده ضعف نظامی دربار شاهان مشرقزمین دیگ طمع حاکمان اروپایی به جوش آمد و جوامع شرقی را در شمار مستعمرات سیاسی و اقتصادی خود قرار دادند.
با باز شدن پای چشم آبیها به دربار شاهان قاجار ناصرالدین شاه اولین سفر و در حقیقت اولین تور دور اروپای او به کشورهای انگلیس، فرانسه و آلمان برگزار شد و بعد از این سفر چند ماهه بود که حجم و سرعت سفرهای هیاتهای تجاری و سیاسی اروپایی به ایران، شدت بیشتری گرفت.
امیرکبیر اولین دولتمرد ایرانی بود که حاضر به دادن امتیازات انحصاری به هیچ قدرت خارجی نبود. او با مشاهده نفوذ بیش از پیش سیاستمداران انگلیس و شوروی در دربار شاهان قاجار و ملاحظه روند فزاینده باجخواهیهای سیاسی، نظامی و اقتصادی آنها به این نتیجه رسید که در حوزه سیاست خارجی سیاست موازنه منفی برای کاهش نفوذ این دو ابرقدرت زمان را به اجرا درآورد.
او و دولتمردانش علاوه بر علاقهمند کردن سیاستمداران آمریکایی به جاذبههای ایران، با فرستادن نمایندگانی به کشورهای آلمان و فرانسه درصدد کاستن از قدرت و نفوذ انگلیسیها و شوروی در دربار ناصرالدین شاه برآمدند اما نابسامانیهای سراسریِ اجتماعی و سیاسی در سراسر اروپا در سال ۱۲۲۹ از یک سو و قتل او به فرمان ناصرالدین شاه در سال ۱۲۳۰ مانع از توفیق امیرکبیر شد.
شش سال بعد از قتل امیرکبیر در سال ۱۲۳۶ اولین روابط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بین ایران و آلمان برقرار شد. آلمانها بعد از فرانسویها و آمریکاییها و تقریبا همزمان با اتریش، هلند، دانمارک، سوئد، بلژیک و نروژ به دربار ناصرالدین شاه راه یافتند.
طمع فزاینده و سایر مناسبات حکمرانی در قرن نوزدهم، اجازه نداد سایر رقبای اروپاییِ شوروی و انگلیس آن طور که باید و شاید در دربار شاهان قاجار نفوذ کنند. این دو کشور در سال ۱۲۸۶ در شهر سنپترزبورگ قرارداد سری ۱۹۰۷ را بدون اطلاع محمدعلی شاه و مقامات وقت ایران، امضا کردند. آنان در این قرارداد ایران را بین خودشان تقسیم کردند و اجازه ندادند رقیب جدیدی در دربار قاجار، قدرتمند شود.
با سرنگونی احمد شاه و سلسله قاجار و افتادن قدرت به دست رضا خان سردارسپه، جاسوسان انگلیس و شوروی با تسلط و نفوذ بیشتری بر دربار و دولت وقت ایران اعمال قدرت کردند. آنان با اطلاع کامل از حضور تجار، سیاستمداران، مستشاران نظامی و جاسوسان آلمانی در ایران، با وسواس زیادی اقدامات و تصمیمات پهلویِ پدر را برای افزایش سهم آلمان در ایران رصد کردند.
وضعیت به همین منوال ادامه یافت تا آتش زیر خاکستر جنگ در اروپا در تاریخ نهم شهریور ۱۳۱۸ با حمله ارتش نازی آلمان به لهستان شعلهور شد.
جنگ تمام عیار ارتش نازی آلمان با قشون تا دندان مسلح شوروی، فرماندهان آلمانی را در تدارک استفاده از مرزهای گسترده آبی و خاکی ایران با اتحاد جماهیر شوروی قرار داد اما شورویها و انگلیسها که از دهها سال جلوتر، دربار قاجارها را در چنبره قدرت خود داشتند به پهلویِ پدر اجازه ندادند خاک ایران، محل شبیخون ارتش آلمان به شوروی شود.
مقامات سفارت انگلیس در ایران با فراهم کردن زمینههای اخراج رضا شاه از ایران، ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ را روز تلخ سلطنت او در ایران کردند. دو سال از درگیری انگلیس و شوروی در جنگ جهانی دوم میگذشت و جبهههای جنگ به سرعت در حال پیشروی به سمت ایران بود. با متحد شدن انگلیس و آمریکا با شوروی جبهه متفقین علیه آلمانها و جبهه متحدین موضعگیری و صفآرایی کرد.
انگلیسیها و شوروی در این جنگ با همکاری و مشارکت آمریکاییها، از خاک ایران به عنوان کریدور برای انتقال جنگافزارها و تجهیزات نظامی و نیروی زمینی و هوایی خود، برای حمله به ارتش مجهز آلمان و قوای متقفین استفاده کردند و جنگ جهانی دوم را به نفع خود خاتمه دادند.
شوروی، آمریکا و انگلیس که در آستانه کسب پیروزی بزرگ بودند، قبل از پایان رسمی جنگ نشست سه جانبهای را بدون حضور شاهِ ایران در سفارت شوروی در تهران برگزار کردند و بر خروج قوای نظامیشان از ایران تا شش ماه بعد از پایان رسمی جنگ، توافق کردند اما شوروی که درصدد به دست آوردن امتیاز نفت شمال از ایران بودند با ورود دکتر محمد مصدق به چهاردهمین دوره مجلس شورای ملی و تصویب طرح قانون منع اعطای امتیاز نفت به دول خارجی به لجبازی با ایران پرداختند و نیروی زمینی خود را از استانهای شمالی ایران خارج نکردند.
بهانه آنها برای این کار ناامنی مرزهای جنوبیش با ایران بود در حالی که خود در پشت پرده به حمایت از شورش جعفر پیشهوری در آذربایجان و حمایت از شورش قاضی محمد در کردستان مشغول بودند و در آتش آشوب و ناامنی در ایران میدمیدند.
روزشمار تجاوز
۳ شهریور
سپیدهدم سوم شهریور ۱۳۲۰، نظامیان اتحاد جماهیر شوروی و قوای انگلیس از شمال، شرق، جنوب و غرب و از طریق زمین، هوا و دریا وارد ایران شدند و شهرهای سر راه خود را بمباران کردند و زنان و مردان و سربازان و درجهداران بسیاری را قتل عام کرد.
در روزهای اول تجاوز نظامی به ایران، اسمیرنوف و سر ریدر بولارد سفیر کبیر شوروی و وزیر مختار بریتانیا با حضور در خانه شخصی رجبعلی منصور نخستوزیر وقت ایران او را در جریان حمله نظامیانشان قرار دادند و علت این تهاجم را تعداد بالای کارشناسان آلمانی در ایران بیان کردند. مقامات سیاسی هر دو کشور به نخستوزیر یادآور کردند این حمله، متعاقب دو هشدار در تاریخهای ۲۸ تیر و ۲۵ مرداد ۱۳۲۰ به دولت و دربار ایران انجام گرفته است.
در تهاجم قوای متفقین به ایران علاوه بر به خاک و خون غلتیدن هزاران نفر از مردم بیدفاع شمال و جنوب کشور، کشتیها و قایقهای نیروی دریایی در سواحل خلیجفارس و دریای خزر آتش گرفتند و به کلی نابود شدند.
در اعلامیهای که ستاد جنگ رضا شاه صادر کرد از تهاجم هوایی به شهرهای تبریز، اردبیل، ارومیه، خوی، اهر، میاندوآب، ماکو، بناب، مهاباد، رشت، حسنکیاده، میانه، اهواز و بندرانزلی خبر داده شد.
بعد از این بود که نخستوزیر وقت به همراه جواد عامری، سرپرست وزارت امور خارجه به کاخ سعدآباد و بعد به ساختمان مجلس شورای ملی رفتند و رضا شاه و نمایندگان مجلس را در جریان حمله نظامی شوروی و انگلیس به کشورمان قرار دادند.
به دنبال این اطلاع، نشست اضطراری هیات دولت به ریاست رضا شاه و با دستور حمله به ایران و نقض بیطرفی کشور در کاخ سعدآباد تشکیل شد.
با بینتیجه ماندن مذاکرات دولت با نمایندگان سیاسی انگلیس و شوروی و پیشروی قوای هر دو کشور، رضا شاه به روزولت رییسجمهور وقت آمریکا تلگراف زد و از او خواست مانع پیشروی قوای شوروی و انگلیس شود اما روزولت با رد این درخواست و با حمایت از اقدام آنها، تهاجم نظامی و پیشروی در خاک ایران را مورد حمایت دولت آمریکا دانست.
۴ شهریور
بمباران سربازخانهها در این روز نیز ادامه داشت. لشکرهای تبریز، رضائیه، رشت، مشهد، اردبیل و گرگان در شهرهای قزوین، رشت و تبریز مورد حمله هوایی قرار گرفتند و به کلی نابود شدند و مردم شهرها با دادن تلفات زیاد به پناهگاهها پناه بردند.
۵ شهریور
دومین نشست فوقالعاده هیات وزیران به ریاست رضا شاه برگزار شد و رجبعلی منصور پس از ارائه گزارشی از اقدامات انجام شده طی دو روز گذشته استعفاء داد و پهلویِ پدر هم بعد از قبول استعفا مجید آهی وزیر وقت دادگستری را مأمور تشکیل کابینه کرد اما او از پذیرش این سمت طفره رفت و رضا شاه با وجود مسن دانستن محمدعلی فروغی در نهایت حکم نخستوزیری او را صادر کرد.
فروغی در دیدار با شاه هیات وزیران رجبعلی منصور را با دو تغییر به مجلس معرفی کرد. او علی سهیلی و جواد عامری را به عنوان وزرای امور خارجه و کشور جایگزین وزرای کابینه قبل کرد.
۶ شهریور
فروغی به همراه کابینهاش در جلسه رای اعتماد مجلس شورای ملی حاضر شد و برنامههای دولت و ترک مقاومت در برابر قوای انگلیس و شوروی را در نطقی کوتاه به اطلاع نمایندگان مجلس رساند و وزیرانش را معرفی کرد و مجلس هم به وزرایش رای داد.
فروغی در نطقش مردم کشور را به آرامش و خویشتنداری دعوت کرد و گفت: «این روزها نیز بگذرد و کشور به سیاق سابق خود طی مسیر خواهد کرد.
… میآیند و میروند، حوائجی دارند و به ما کاری ندارند.»
او بعد از جلسه رای اعتماد در منزل خود با سِر ریدر بولارد و اسمیرنوف سفرای انگلیس و شوروی درباره ترک مخاصمه و توقف جنگ، مذاکره کرد. نخستوزیر در این جلسه از قصد انگلیس برای برکناری رضا شاه مطلع شد.
نامه ترک مخاصمه و توقف جنگ بامداد ششم شهریور به هر دو سفارتخانه فرستاده شد اما بمباران شهرها متوقف نشد. ارتش سرخ به هر شهری از شهرهای ایران پا گذاشت، اداره شهر را به دست گرفت و مدیران نظامی و غیر نظامی را بازداشت، زندانی یا تبعید کرد.
۷ و ۸ شهریور
در حالی که بمباران شهرهای شمالی ایران از سوی بمبافکنهای شوروی در این دو روز ادامه داشت، رضا شاه اعضای خانوادهاش به جز محمدرضا پهلوی، ولیعهد را به اصفهان فرستاد تا به مقامات سیاسی انگلیس، آمریکا و شوروی پیام دهد آماده استعفا و خروج از ایران است.
سرلشکر احمد نخجوان کفیل وزارت جنگ نشست اضطراری شورای عالی ارتش را بدون حضور رضا شاه برگزار کرد و طرح به مرخصی فرستادن سربازان وظیفه و استخدام سربازان پیمانی را به تصویب اعضای این شورا رساند. این تصمیم موجب سرگردانی سربازان گرسنه در خیابانهای تهران شد.
ارتش برای کنترل اوضاع تهران سپهبد احمد امیراحمدی را به عنوان حاکم نظامی انتخاب کرد و او نیز در تهران حکومت نظامی بر پا کرد.
۹ و ۱۰ شهریور
رضا شاه بعد از ظهر نهم شهریور ۱۳۲۰ با احضار سرلشکر احمد نخجوان و سرتیپ علی ریاضی و سایر اعضای شورای عالی ارتش، فرماندهانی را که امضایشان پای طرح به مرخصی فرستادن سربازان وظیفه از سربازخانهها بود را خائن خواند. او نخجوان و ریاضی را خلع درجه کرد و با کتک به زندان انداخت سپس دستور داد آنان را به خاطر این خیانت در دادگاه نظامی محاکمه کنند.
البته با تبعید او از ایران نه تنها این اتفاق نیفتاد بلکه پس از رضا شاه در کابینه دوم فروغی به عنوان وزیر جنگ انتخاب شد.
فردای این اتفاق، رضا شاه تصمیمش برای استعفا از سلطنت را به اطلاع فروغی و اعضای کابینه رساند.
۲۲ شهریور
فشار قوای متفقین به محمدعلی فروغی برای بستن سفارت آلمان در ایران و اخراج آلمانها از ایران در ۲۲ شهریور ۱۳۲۰ به ثمر رسید. وزارت خارجه دولت فروغی در این روز در نامهای رسمی به سفارت آلمان خواستار خروج دیپلماتها و اتباع آلمانی از ایران شد.
در این نامه تاکید شد: «وزارت امور خارجه شاهنشاهی ایران در تعقیب پانویس شماره ۳۷۷۴ محترما به استحضار سفیر آلمان در تهران میرساند نمایندگان دولتین اتحاد جماهیر شوروی و انگلیس اصرار دارند سفارت آلمان در تهران تا روز ۱۷ سپتامبر – ۲۶ شهریور – برچیده شود و کارکنان آن خاک ایران را ترک کنند.
لهذا مراتب را اشعار میدارد تا استحضار داشته باشند. آنچه مربوط به اتباع دولت آلمان باشد البته به وسیله سفارتخانهای که حافظ منافع آنها معرفی شود، انجام خواهد شد. اولیای سفارت آلمان میتوانند مطمئن باشند که دولت ایران به سهم خود از هیچ نوع کمک و مساعدت مضایقه نخواهد کرد.»
بعد از این نامه علی سهیلی وزیر وقت امور خارجه ایران نامهای را خطاب به سفرای سوئد و سوییس در تهران امضا کرد که این نامه حامل پیام اعلام جنگ ایران به آلمان بود.
نامه مذکور به این شرح نوشته شد: «احتراما رونوشت اعلامیهای را که جناب آقای نخستوزیر امروز در مجلس شورای ملی راجع به اعلام وجود حالت مخاصمه بین ایران و آلمان و الحاق دولت شاهنشاهی به اعلامیه ملل متحده مورخ ژانویه ۱۹۴۲ ایراد نمودهاند برای اطلاع و استحضار آن جانب به پیوست ارسال میدارد.
خواهشمند است مراتب مندرج در اعلامیه را به اطلاع دولت سوئد و سویس برسانند تا لطفا مقامات وابسته آلمان را از آن آگاه نمایند.»
۲۳ شهریور
سفیرهای انگلیس و شوروی در این روز در نامهای تند خطاب به رضا شاه ضربالعجل خروج او و خانوادهاش از ایران را ساعت ۱۲ و ۳۰ دقیقه روز ۲۶ شهریور ۱۳۲۰ تعیین کردند. آنان همچنین تهدید کردند: «اگر تا این ساعت و تاریخ استعفا ندهید، تهران اشغال خواهد شد، سلطنت از بین خواهد رفت و یک دولت اشغالی مرکب از شوروی و انگلیس تشکیل خواهد شد.»
۲۵ شهریور
صبح روز ۲۵ شهریور رضا شاه به نفع ولیعهد ۲۱ سالهاش از سلطنت کنارهگیری کرد و ساعت ۹ و ۳۰ دقیقه نمایندگان مجلس شورای ملی به اتفاق استعفایش را پذیرفتند.
در این روز محمدرضا پهلوی برای شناخته و دستگیر نشدن توسط قوای شوروی و انگلیس که خیابانهای منتهی به ساختمان مجلس شورای ملی را در محاصره داشتند، با لباس شخصی در یک خودروی کرایسلر قدیمی بین صندلی جلو و عقب روی کف خودرو پنهان شد و از دری که خدمه مجلس شورای ملی تردد داشتند داخل مجلس شد.
ولیعهد پهلوی با این وضعیت ساعت ۱۶ بیست و پنجم شهریور ۱۳۲۰ با حضور در جایگاه مخصوص مجلس، در برابر نمایندگان به قرآن کریم سوگند خورد و رسما شاه ایران شد.
۲۶ شهریور
ارتش شوروی و بریتانیا در این روز تهران را اشغال کردند و حکومت را تحت کنترل خود در آوردند. سفرای هر دو کشور در تاریخ ۵ آبان ۱۳۲۰ به دربار پهلویِ پسر ابلاغ کردند که عنان قدرت در ایران در اختیار آنهاست.
خلف وعده شوروی
کنفرانس تهران با حضور وینستون چرچیل، فرانکلین دلانو روزولت و ژوزف استالین از شش تا نهم آذر ۱۳۲۲ یعنی دو سال قبل از پایان رسمی جنگ جهانی دوم به صورت کاملا سری در محل سفارت شوروی در تهران برگزار شد. در قراردادی که آنان بین خود امضا کردند، قوای متفقین تضمین کردند ایران را حداکثر تا شش ماه پس از پایان جنگ ترک کنند و به ایران بابت خسارت جنگ، غرامت بپردازند البته آنان پیشنیاز عمل به این قرارداد را اعلان جنگ دولت ایران به آلمان تعیین کرده بودند که این اتفاق در ۲۲ شهریور ۱۳۲۰ افتاده بود.
آمریکا و انگلیس در مهلت توافق شده بخش قابل توجهی از نیروهایشان را از ایران خارج کردند اما استالین از ماهها قبل از پایانِ جنگ، در طمع به دست آوردن امتیاز نفت شمال ایران برآمد. این دوره همزمان شد با حضور دکتر محمد مصدق در چهاردهمین دوره مجلس شورای ملی و تصویب طرح پیشنهادی او با عنوان «قانون منع اعطای امتیاز نفت به دول خارجی».
رهبر شوروی وقتی خود را از این امتیاز محروم دید بنای مخالفت و ناسازگاری با دولت ایران گذاشت. او علاوه بر آنکه ارتش سرخ را از ایران خارج نکرد بلکه با ممانعت از ورود ژاندارمری و ارتش ایران به استانهای آذربایجان و کردستان از آبان ۱۳۲۴ به حمایت و پشتیبانی از جنبشهای خودمختارآذربایجان و کردستان مشغول شد.
کردها در کردستان جمهوری مهاباد و ترکها در آذربایجان فرقه دموکرات را تشکیل دادند. جعفر پیشهوری در آذربایجان و قاضی محمد در کردستان به حمایت ارتش سرخ شوروی، آتش آشوب و ناامنی را روشن نگهداشتند.
دولت وقت ایران در تاریخ ۲۹ دی ماه ۱۳۲۴ از دولت شوروی به شورای امنیت سازمان ملل شکایت کرد و شکواییه ایران توسط حسین علاء نماینده ایران در سازمان ملل تحویل دبیرکل وقت این سازمان شد. شورای امنیت سازمان ملل پس از رسیدگی به شکایت ایران در قطعنامهای از ایران و شوروی خواست با مذاکره مستقیم مشکل را حل کنند.
بعد از انتخاب احمد قوامالسلطنه به عنوان نخستوزیر، مذاکره با مقامات شوروی شروع شد. قوامالسلطنه در سفری ۱۷ روزه به مسکو با مقامات شوروی مذاکره کرد اما در پایان مذاکرات نتیجه روشنی حاصل نشد. در این مدت قوای شوروی شاهرود، سمنان، گرمسار، قزوین و کرج را به اشغال خود درآورده بودند و خود را آماده اشغال پایتخت میکردند.
در فاصله سفر قوام به مسکو و ادامه مذاکرات طرفین در تهران، هری ترومن رییسجمهور وقت آمریکا با یادآوری نشست وزرای خارجه آمریکا، انگلیس و شوروی به استالین که در تاریخ ۲۵ آذر ۱۳۲۴ در مسکو برگزار شد و برای خروج نظامیان شوروی تا ۱۱ اسفند ۱۳۲۴ از خاک ایران ضربالعجل تعیین کرد، مذاکرات از بنبست خارج شد.
مذاکرات بین قوام و سادچیکف سفیر اتحاد جماهیر شوروی در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۲۵ در تهران آغاز شد و طرفین درباره زمان خروج نظامیان شوروی از ایران، تاسیس شرکت نفت مختلط ایران و شوروی و حل بحران آذربایجان توافق کردند.
قوام و سادچیکف توافق کردند: «در صورت پیش نیامدن اتفاق غیرمترقبه، قوای شوروی تا شش هفته بعد تمام ایران را تخلیه خواهند کرد همچنین دولت ایران و شوروی موافقت کردند که شرکت نفت مختلط ایجاد کنند که عواید آن ۵۰-۵۰ باشد. همچنین آذربایجان چون مسئلهای داخلی است، مربوط به خود ایران میشود که خود آن را به نحو دوستانه حل خواهد کرد.»
در پی این توافق نظامیان ارتش سرخ شوروی خاک ایران را در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۲۵ ترک و به مرزهای بینالمللی عقبنشینی کردند. اما با افتتاح پانزدهمین دوره مجلس شورای ملی در تاریخ ۲۵ تیر ۱۳۲۶، احمد قوام در نطق مفصلی در مجلس از حمایتهای شوروی از فرقه دمکرات آذربایجان و تبعات این اقدام انتقاد کرد. به دنبال این نطق به پیشنهاد چند نفر از نمایندگان مجلس طرحی دو فوریتی را به تصویب رساندند که قرارداد قوام – سادچیکف را ملغی کرد.
در مصوبه مجلس آمد: «نظر به اینکه آقای نخستوزیر با حسن نیت و در نتیجه استنباط از مفاد ماده دو قانون ۱۱ آذر ۱۳۲۳ اقدام به مذاکره و تنظیم موافقتنامه مورخ ۱۵ فروردین ۱۳۲۵ در باب ایجاد شرکت مختلط نفت ایران و شوروی نمودهاند و نظر به اینکه مجلس شورای ملی ایران استنباط مزبور را منطبق با مدلول و مفهوم واقعی قانون سابقالذکر تشخیص نمیدهد مذاکرات و موافقت نامه فوق را بلا اثر و کان لمیکن میداند. ماده سوم ابلاغیه مورخ ۱۵ فروردین ۱۳۲۵ نیز کان لمیکن میباشد.»
به دنبال این مصوبه مجلس ایران، دولت شوروی به دولت ایران اعتراض کرد اما عملا نتوانست کاری از پیش ببرد چرا که قوای شوروی خاک ایران را ترک کرده و به دستور قوام ارتش ایران در آذربایجان مستقر شده بود.