آمریکا و انگلستان برای دستیابی به منابع ایران و چیره شدن بر صنعت نفت کشور، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی را به مرحله اجرا درآوردند. این کودتا با طراحی گسترده و نظارت سازمانهای جاسوسی و بهرهگیری از عوامل داخلی صورت پذیرفت و در پی آن با نقشهای از پیش تعیین شده دولت ملی محمد مصدق سقوط کرد. درباره چرایی کودتای ۲۸ مرداد با امیر مکی تاریخپژوه و نویسنده کتاب زندگینامه سیاسی حسین مکی به گفتوگو نشستیم که در ذیل میآید:
زمینههای کودتای ۲۸ مرداد و سقوط دولت مصدق چه بود؟
درباره چرایی کودتای ۲۸ مرداد میتوان از اسناد بهره برد. در آغاز این گفت و شنود و برای فهم بهتر کودتای ۲۸ مرداد خالی از لطف نیست به سخنرانی دکتر اللهیار صالح سفیر کبیر ایران در آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل در سال ۱۹۵۱ اشاره شود او متذکر شد: «شرکت نفت انگلیس و ایران در سال ۱۹۵۰ از فروش نفت ایران در حدود ۲۰۰ میلیون لیره بدست آورده است. از این مبلغ فقط ۱۶ میلیون لیره به عنوان حقالامتیاز و سود سهام و مالیات، عاید ایران شده است، سود شرکت فقط در آن سال پس از کسر سهمی که به ایران پرداخته به بیش از ۱۱۴ میلیون لیره بالغ شده است یعنی معادل مبلغی که شرکت در طول نیم قرن به ایران پرداخته است .»
و برای درک بهتر چرایی کودتا برای مخاطبان بد نیست به یادداشت آنتونی ایدن وزیر خارجه بریتانیا نیز توجه شود آنچنانکه در یادداشتهایش نوشته بود: «من احساسات ایرانیان را درک میکردم، زیرا این موضوع به نظر آنها حیلهآمیز میرسید که دولت اعلیحضرت، پادشاه انگلستان به عنوان سهامدار عمده شرکت نفت انگلیس و ایران، مبالغ هنگفتی به عنوان مالیات دریافت کند و از پرداخت سود سهام بیشتر، به دولت ایران خودداری ورزد»
یکی از دولتمردان انگلیسی که نقش بسیاری در مقابله با ملی شدن صنعت نفت داشت، چرچیل بود در این زمینه توضیح دهید؟
و اما پیش از آن نیز چرچیل دلایل کافی در امر مداخله در ایران را در اختیار داشت تا جایی که در اوایل سال ۱۹۵۰ بصورت چشمگیری به سرنوشت ایران علاقمند شد، تا در غیبت کوتاه ایدن بدلیل بیماری، خود شخصاً امور وزارت خارجه را عهدهدار شود و ذهنیات خود را به واقعیت مبدل سازد. همانطور که وودهاوس – رئیس پایگاه MI۶ در ایران اشاره میکند: «چرچیل از عملیات نمایشی و هیجان انگیز خوشش میآمد و برای دیپلماتهای کم دل و جرأت، احترام زیادی قائل نبود. این چرچیل بود که دستور آغاز عملیات چکمه را صادر کرد».«عملیات چکمه» نام انگلیسی و «عملیات آژاکس» نام آمریکایی نقشه براندازی دولت مصدق بود.
در سالهای اخیر اسناد کودتا البته با سانسور توسط دولت آمریکا منتشر شد در این زمینه توضیح دهید محورهای اسناد چه بودند؟
کلیات اسناد منتشره بر ۴ محور اصلی تکیه دارد: محور نخست اسناد به سعی و تلاش آمریکا برای بهتر شناختن دولت مصدق در بازه زمانی از فوریه ۱۹۵۱ تا فوریه ۱۹۵۲ به منظور دستیابی به راهحلی جهت ایجاد و به ثمر رساندن قراردادهای نفتی جدید و تغییر روش در استفاده و تحصیل از طلای سیاه ایران و دخالت مستقیم در تصمیمگیریهای امور داخلی کشور و همچنین بکارگیری پروژه نفوذ استعماری خود بر میگردد. بررسی و نگاه دقیق به وقایع سیام تیر۱۳۳۱ که از آن به بحران سیاسی جولای ۱۹۵۲ به وفور در اسناد بدست آمده، اشاره شده که تبعات و هزینههای سنگینی نیز برای دول استعماری به بار آورد.
محور دوم به برنامهریزی و اجرای عملیات آژاکس با همکاری عمال و دست نشاندههای داخلی و خارجی در آگوست ۱۹۵۳ برمیگردد. محور سوم به بررسی روزهای پس از کودتا و محور چهارم در واقع دوران پساکودتا از سپتامبر ۱۹۵۳ تا دسامبر ۱۹۵۴ و چهارمین محور نیز به زمینهسازی ایجاد بستری مناسب جهت انعقاد قراردادهای جدید با تأسیس کنسرسیوم نفتی است.
با مطالعه و پژوهش در متن ۱۰۰۷ صفحهای اسناد منتشره از آرشیو محرمانه ملی وزارت خارجه آمریکا پس از ۶۴ سال از وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۳۲، به وضوح دیده میشود که کماکان در متن مذکور به بیش از ۸۱۰ سانسور برخورد کرده و به اطلاعاتی از قبیل اسامی افراد و اماکنی که مدنظر بوده است، اشارهای نشده و بصورت عمدی محدودیتها و سانسورها اعمال شده است.
چنانچه در دولت اوباما، جان کری اعلام نمود که اسناد را میخواستیم منتشر کنیم، اما طرفهای انگلیسی بنا به مصالح امنیتی گفتند که در این زمان اعلام ننمایید، چون شاید بعضی از عوامل ما هنوز در قید حیات باشند و دلیل بعدی نیز به فاش شدن روشهای اجرایی کودتا منتهی میشود که قطعاً به نفع ما نبوده و نمیباشد که مسلماً ضرری دوچندان نیز شامل میگردد و در آخر اینکه تاثیرات منفی مضاعفی بر روند جریان مذاکرات هستهای ایران با کشورهای ۱+ ۵ دلیلی دیگر بر عدم انتشار آنها بود.
آیا با انتشار اسناد جدید، به اندوختهها و یا ثبت وقایع و مستندات تاریخی کمکی شده است یا خیر ؟
با قاطعیت هر چه تمامتر میتوان گفت که هدف از انتشار اسناد سازمان یافته شده، تنها بر ایجاد نفاق و دو دستگی و تاکید بر مقولهای نو به عنوان «دوگانه: مصدق – کاشانی» بوده که در پی راه و روشی برای نفوذی دیگر در ابتدای قرن بیست و یکم است که سایه دستهای پنهان در این اسناد به وضوح نمایان شده است.
چنانکه بیشتر اسناد ارائه شده مربوط به مکاتبات وزارت خارجه آمریکا با دفتر سیاسی و سفارت خود در ایران بوده و به جز چند موردی به هیچ عنوان ارتباطی با اجرای عملیات سیا و سازمانهای ذیربط ندارد و در مقابل آن، اسناد منتشره سال ۲۰۰۰ را میتوان بسیار بسیار بیشتر، دقیقتر و موثقتر از اسناد سال ۲۰۱۷ دانست، حال که در آستانه نزدیک شدن به شصت و هشتمین سال کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ میباشیم،گزارشی مختصر و تلفیقی از مکاتبات دول انگلیس و آمریکا که مدتها قبل از ملی شدن صنعت نفت شروع شده بود، پرداخته و همچنین اشارهای نیز به سایر اسناد منتشره انداخته که به عینِ تسهیل در بسترسازی اجرای کودتا گردید، هشت سال قبل از کودتا براساس نامه وزارت سوخت و نیرو به وزارت خارجه بریتانیا در سال ۱۹۴۵ صحبتهایی دال بر عدم واگذاری نفت شمال ایران به روسها انجام گرفت که: «قدرت نفتی انگلستان بر این واقعیت استوار است که ما در سراسر جهان امتیازات نفت داریم که در آنجاها نفت را خودمان تولید میکنیم و در توزیع آن اختیار کامل داریم، هرگاه کشورهای نفتخیز شروع به تولید نفت کنند موقعیت ما تضعیف خواهد شد. در صورتی که ایران شروع به استخراج نفت شمال کشورش کند طولی نخواهد کشید که خواستار همین کار در جنوب کشور خواهد شد، ما نباید ایرانیان را به استخراج نفت خودشان تشویق کنیم»
به مجرد اینکه قانون ۹ مادهای ملی شدن نفت تصویب گردید، وزیر خارجه بریتانیا برای ایالات متحده آمریکا روشن ساخت که اختیار نفت باید در دست انگلیسیها باشد و بهتر است که هیچ توافقی با مصدق نداشته باشیم تا اینکه توافقی نپذیرفتنی را امضاء کنیم. اما در نشست انجام شده در واشنگتن به این نتیجه رسیدند تا شاید مصلحت بر اصل ملی کردن صنعت نفت باشد و تنها به صورت ظاهری توافقی صورت گردد، اما اختیار، اداره و کنترل صنعت نفت کماکان به دست انگلستان قرار گیرد. و نیز عنوان کردند که اصل قضیه تنها در احساس ایرانیان است که ایشان میخواهند فقط و فقط نفت را با واژه «ملی» آشتی دهند و ما نباید بگذاریم که استخراج و کنترل آن را در دست گیرند.
بدین صورت دولت بریتانیا به سفارت خود در واشنگتن دستور موکد داد تا او هم در مورد شرکت نفت ایران و انگلیس تبلیغ کند تا که بتواند آمریکاییها را هم تحت تاثیر قرار دهد که «ملی گرائی لجام گسیخته و غیر مسئولانه، خطرهای وخیمی را برای قدرتهای غربی به وجود خواهد آورد»
در همان روزی که قانون اجرای ملی شدن نفت ایران نهایی شد، سفارت انگلیس در تهران به وزارت خارجه بریتانیا گزارش داد که : «مصدق مدت زیادی دوام نمیآورد زیرا او سازش ناپذیر است» و شپرد پیش بینی کرد که «مصدق در ظرف یک هفته جای خود را به علاء خواهد داد.»
چه زمانی بریتانیا و آمریکا به فکر کودتا افتادند؟
دولتهای ایالات متحده و بریتانیا برای براندازی مصدق، مدت طولانی در پی راه حلهای سیاسی بودند اما پس از قیام سیام تیر سال ۱۳۳۱، تنها راه حذف دولت ملی مصدق را «وقوع یک کودتای نظامی» دیدند تا اینکه انگلیسیها با تکیه بر سرمایههای بنیادین و ساختاری خود به میدان آمدند که شاید اهم آنها عبارت بودند از: کارشناسان با تجربه خود که در ایران مشغول و به زبان فارسی آشنایی کامل داشتند.
نفوذی ها چه نقشی در کودتا داشتند؟
انگلیسیها یک شبکه اطلاعاتی قوی در درون نیروهای مسلح ایران داشتند که شبکه مذکور در دوره جنگ جهانی دوم شکل گرفته بود. سازمان MI۶ شبکه غیرنظامی ریشهداری که متشکل از برادران رشیدیان بود را در اختیار داشت.
سفارت انگلیس همایشهای منظمی با طیف گستردهای از سیاستمداران با نفوذ در ایران برگزار میکرد. اما در حالی که سازمانهای جاسوس سیا و MI۶ زمینه کودتا را توامان فراهم میکردند، دولتهایشان نیز بیکار ننشستند و به وضوح با اجرای افزایش فشارهای اقتصادی، سعی در فلج کردن دولت ملی مصدق داشتند. جورج میدلتون کاردار سفارت انگلیس سالها بعد اعتراف کرد که : «میان انگلیسیها و آمریکاییها وحدت نظر وجود داشت که ملی کردن صنعت نفت ایران در هیچ شرایطی نباید موفق شود و از این اتفاق ترس زیادی وجود داشت که این اقدام الگوی نامطلوبی ایجاد کند و پیامدهایی در سایر نقاط جهان داشته باشد. ما پیشتر مکزیک را داشتیم که نفت خود را ملی کرده بود و مایل نبودیم چنین اقدامی مجدداً تکرار شود»
پیش نویس نقشه کودتا در اوایل فروردین ۳۱ در واشنگتن تهیه و در اواخر فروردین ۳۲ در پایگاه نظامی بریتانیا در قبرس مکتوب گردیده و به کتابچهای تبدیل شد تا سرانجام در اوایل تیرماه طرح نهایی به امضای وزیران خارجه دو کشور رسیده و در بیستم تیرماه همان سال آیزنهاور و چرچیل آن را امضا کردند.
کرمیت روزولت به ریاست عملیات میدانی کودتا منصوب شد، البته او به زبان فارسی آشنایی نداشت اما بیدلیل این چنین مسئولیتی به او محول نشده بود، چون او تجربه ۱۲ سال پژوهش و کار در مسائل ایران را در کارنامه خود ثبت و ضبط کرده بود و طی این سالها، فعالیت اطلاعاتی آمریکا را در خاورمیانه هدایت میکرد. او پس از کودتای ۲۸ مرداد به شهرت زیادی رسید، و به نام «آقای ایران» در مطبوعات غربی لقب گرفت.
در نقشه کودتا که در شب ۲۵ مردادماه اجرا شد و در عمل «کودتای اول» نام گرفت یک جوخه از سربازان گارد سلطنتی به ریاست سرهنگ نعمتالله نصیری، فرمان امضاء شده محمدرضا پهلوی را به مصدق ابلاغ کردند که در واقع، محمدرضا شاه، مصدق را از نخست وزیری عزل کرده بود.
یک جوخه دیگر، وزیران کلیدی دولت ملی را بازداشت خواهند کرد. جوخه سوم، به فرماندهی سرلشگر باتمانقلیچ ، میبایست وزارت پست و تلگراف و ستاد ارتش را به تصرف در میآوردند و باتمانقلیچ رئیس ستاد ارتش بعدی خواهد بود، اما با توجه به برنامهریزیهای انجام شده کودتای ۲۵ مرداد به شکست انجامید و دشمن در صدد کودتای دوم برآمد.
حال جالب آنکه در اسناد منتشره وزارت خارجه آمریکا در جریان مراحل کودتا، آیتالله کاشانی را در مظان اتهام به دستیابی به پست نخست وزیری و حمایت مستقیم به نفع شاه قرارداده بودند که عیناً در سند شماره ۱۶۹ به میان آمده است که با زبردستی و نیرنگ خاص مدارک را براساس خواستههای خودشان مهره چینی نمودهاند.
چنانکه طبق اسناد و ذکر خاطرات دستاندکاران کودتا، محمدرضا پهلوی نیز در جریان کامل مراحل اجرایی کودتا قرار نگرفته بود آنچانکه در اسناد تازه منتشر شده، او را در زیر سایه خواهر پرنفوذش اشرف پهلوی پنهان کرده و فعالیت اشرف را به منظور ظهور کودتا به زیر ذرهبین و در وسعت خاصی بزرگ نمایی کرده بودند و از محمدرضا پهلوی با نام «مرد بیتصمیم» یاد کردهاند که با این ترفند و تبلیغ راه خود را در جهت نفوذ هر چه بیشتر در مسائل داخلی کشور و دربار پهلوی باز کرده بودند. اما با شکست کودتای اول، کرمیت روزولت و دیگران نتیجه گرفتند که هسته اصلی شبکه کودتا و بویژه بخش نظامی آن، دست نخورده باقی مانده است که در این بین هندرسون نیز پس از شنیدن شکست کودتا بدون اتلاف وقت با یک هواپیمای نظامی به تهران بازگشت و پس از ملاقات محرمانه با روزولت در سفارت آمریکا در روز ۲۷ مرداد جلسه فوری با مصدق را تقاضا کرد. بعد از ظهر همان روز با نخست وزیر جلسه حضوری برگزار کرد.
اما ظاهراً اطلاعات درج شده در نوشته مقاله مجله تایم توسط خود هندرسون حل پازل جلسه با مصدق را کاملتر کرده و او با مصدق در عمل اتمام حجت نموده بود. مجله تایم اینطور گزارش داد که: بلافاصله پس از ملاقات هندرسون با مصدق، حوادثی شروع شد. هنگامی که هندرسون اتاق نشیمن مصدق را ترک گفت، مصدق متقاعد شده بود که ایالات متحده در به رسمیت شناختن مقام نخست وزیری او مردد است. و اما با تظاهرات پیش آمده بعد از ۲۵ مرداد عملاً آمریکاییها به وحشت افتادند و هندرسون نیز در مصاحبهای که بیست سال بعد انجام داد اظهار داشت ، «مصدق در حضور وی گوشی تلفن را برداشت، رئیس شهربانی را خواست و دستور داد که پلیس جمعیت تظاهر کنندگانی را که در خیابانها شعار می دادند، پراکنده سازد».
اما چنانچه در یادداشتهای وزارت خارجه بریتانیا آمده است: «آقای هندرسون در بعد از ظهر ۲۷ مرداد به دیدار مصدق رفت، لیکن تظاهرات مردم ناگهان متوقف شد، طبق اظهار منابع موثق بلافاصله پس از این ملاقات بود که برنامه رویدادهای ۲۸ مرداد به مرحله اجرا در آمد»
اما در صبح روز ۲۸ مرداد مقارن با ساعت ۶:۳۰ دقیقه به نوشته روزنامه «ساتردی ایرنینگ پست»: مقارن ساعت ۶:۳۰ صبح گروهی مرکب از سیصد نفر مردان مسلح به چاقو، قلوه سنگ و چماقهای سنگین از جنوب تهران به راه افتادند و از راه بازار به سوی مناطق شمالی شهر حرکت کردند.
اراذل و اوباش، دکههای روزنامه فروشی که مطبوعات طرفدار دولت را میفروختند، را خراب کردند، رهگذران پیادهای را که حاضر به فریاد «زنده باد شاه» نبودند، کتک زدند و مغازه داران را تهدید به بستن محل کسب خود میکردند.
تئاتر سعدی که کانون فرهنگی روشنفکران چپگرا بود را زیر و رو کردند، دفاتر حزب ایران و نیروی سوم و روزنامه باختر امروز و به سوی آینده را آتش زدند. در حالیکه گروههای اوباش مشغول غارت بودند، فرماندهان ارتش تانکهای خود را به سوی مرکز شهر میراندند. در ساعت ۵ بعدازظهر تانکهایی که افسران سلطنتطلب آنها را به سمت خانه مصدق روانه ساختند با جمعیت اراذل و اوباش به رهبری شعبان بیمخ در مقابل خانه مصدق به هم پیوستند.
سرهنگ ممتاز که مسئولیت دفاع از خانه مصدق را بر عهده داشت تنها سه دستگاه تانک در اختیار داشت در حالیکه از ۲۴ تانک حملهور شده به خانه مصدق دو تانک شرمن بود که گلوله باران خانه مصدق را شروع کردند. و سرانجام پس از ساعاتی دولت ملی و خانه نخست وزیر منهدم شد.
چنانچه ساعاتی قبل نیز سرلشگر زاهدی به طور رسمی سقوط دولت مصدق و انتصاب خود به مقام نخست وزیری را اعلام کرده بود. و خود نقطه شروعی بر آغاز حکومت دیکتاتوری شد. مصاحبه محمدرضا پهلوی با مخبر روزنامه مصری «المصور» بدین مضمون شنیدنی است که: «نقشهای که کشیده بودیم کاملاً مطالعه شده بود و احتمالات مختلف را نیز پیش بینی کرده بودیم و میدانستیم در مقابل نقشههای معکوس چه کنیم.»
وقتی که مصدق فرمان عزل خود را رد کرد و موضوع را به صورت انقلاب، جلوهگر ساخت و خواست از نفوذی که بدست آورده کمال سوءاستفاده را کند، هواپیمای من آماده پرواز فوری از کشورم بود و من میخواستم این کار را بکنم تا مصدق و جماعت او تصور کنند که جریان کاملاً بدست آنها افتاده است و معارضی ندارند و به آنچه میخواستند رسیدهاند و چون من از کشور پرواز کردم، آنها همین اشتباه را کردند. و ایکاش دکتر محمد مصدق در آخرین لحظات روز ۲۷ مرداد به گونهای دیگر عمل میکرد، شاید نتیجه به غیر از واقعه ۲۸ مرداد رقم میخورد: ( متن نامه آیت الله کاشانی به دکتر مصدق در روز ۲۷ مرداد ۱۳۳۲)
حضرت نخست وزیر معظم جناب آقای دکتر مصدق دام اقباله ۲۷/۵/۱۳۳۲
عرض می شود گرچه امکاناتی برای عرایضم نمانده ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است و علیرغم غرضورزیها و بوق و کرنای تبلیغاتی شما، خودتان بهتر از هرکس میدانید که هم و غم در نگهداری دولت جنابعالی است که خودتان به بقاء آن مایل نیستید، از تجربیات روی کار آمدن قوام و لجبازیهای اخیر بر من مسلم است که حرف اینجانب را در خصوص اصرارم در عدم اجرای رفراندوم نشنیدید و مرا لکه حیض کردید، خانهام را سنگباران و یاران و فرزندانم را زندانی فرمودید و مجلس را که ترس داشتید شما را ببرد، بستید و حالا نه مجلسی هست و نه تکیهگاهی برای این ملت گذاشتید. زاهدی را که من با زحمت در مجلس تحت نظر و قابل کنترل نگاه داشته بودم، با لطایفالحیل خارج کردید. همانطور که واضح بود، در صدد به اصطلاح کودتا است.
اگر نقشه شما نیست که مانند سیام تیر کذایی عقب نشینی کنید و به ظاهر قهرمان زمان بمانید و اگر حدس و نظر من صحیح نیست که همانطور که در آخرین ملاقاتم در دزاشیب به شما گفتم و به هندرسن هم گوشزد کردم که آمریکا ما را در گرفتن نفت از انگلیسیها کمک کرد و حالا به صورت ملی و دنیا پسندی میخواهد بدست جنابعالی این ثروت ما را به چنگ آورد.
و اگر واقعا با دیپلماسی نمیخواهید کنار بروید این نامه من سندی در تاریخ ملت ایران خواهد ماند که من شما را با وجود همه بدیهای خصوصیتان نسبت به خودم از وقوع حتمی یک کودتا به وسیله زاهدی که مطابق با نقشه خود شماست آگاه کردم که فردا جای هیچگونه عذر موجهی نماند. اگر براستی در این فکر اشتباه میکنم با اظهار تمایل شما سید مصطفی و ناصرخان قشقائی را برای مذاکره خدمت میفرستم، خدا به همه رحم بفرماید. ایام به کام باد.
جواب دکتر محمد مصدق به نامه آیت الله کاشانی
مرقومه حضرت آقا وسیله آقا حسن سالمی زیارت شد، اینجانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم. والسلام
( در متن نامه که دکتر مصدق امضا کرده است «مستهظر» نوشته شده است )