اصلاحطلبان نسبت به یکدیگر بدبین شدهاند، برخی از اعضای نهاد اجماع ساز پس از شکست در انتخابات حالا ادعا میکنند که رودستخورده و جبهه اصلاحات و لیدر آن با «فشار از درون» مجبور به شرکت در انتخابات شده اند.
علی صوفی در مصاحبهای گفته است که گروهی از اصلاحطلبان خاتمی را برای حمایت از همتی، تحتفشار قراردادند، صوفی ادعا کرده است که این دسته نفوذی بودند [۱] اشاره دبیر کل حزب «پیشرو اصلاحات» به اعضای کارگزاران است. این حزب در انتخابات بهصورت علنی در خلاف جهت مصوبه جبهه اصلاحات عمل کرده و از رئیسکل بانک مرکزی دولت روحانی حمایت کرد.
حسین مرعشی سخنگوی کارگزاران «همتی» را نامزد پنهانی جبهه اصلاحات خوانده و با ارائه یک نظرسنجی او را دارای رأی لازم برای پیروزی در انتخابات برشمرد. البته محاسبات کارگزارانی ها درست از آب درنیامده و نامزد جبهه اصلاحات بافاصله چشمگیر از رقیبش شکست خورد.
این شکست حالا برای اصلاحطلبان گران تمامشده و برخی از اعضای رادیکال جبهه اصلاحات با سرزنش کردن بخش مشارکتکننده نهاد اجماع ساز در انتخابات به آنها اتهامات شدیدی چون «نفوذی بودن» و «بر هم زنندگان بازی» را وارد کرده است.
ماجرای حمله به شرکتکنندگان در انتخابات را سعید حجاریان تئوریسین افراطیهای جبهه اصلاحات کلید زد؛ دسته اصلاح طلبان ساختارشکن که تا پیش از انتخابات با پروژههای واهی چون انتخابات مهندسیشده یا پادگانی کردن انتخابات نتوانسته بود به اهدافش برسد، پس از اعلام نتایج به صحنه بازگشته و با خواندن بیانیه پیرامون مردن اصلاحات صندوق محور سعی کرد میان اصلاحطلبانی که از سر مسئولیت ملی در انتخابات مشارکت کردهاند و گروهی که از سر خودخواهی و سهم طلبی آن را تحریم کردهاند فاصلهگذاری کنند.
حرکت این دسته از اصلاحطلبان افراطی در ترور شخصیتی مشارکتکنندگان در انتخابات بیشباهت به گروههای اجارهای و برانداز خارج نشین نبود؛ اگر در لندن، پاریس و بروکسل عدهای بیوطن و مزدور خارجی با حمایت پلیس اروپایی با چوب و چماق و استفاده از الفاظ رکیک به جان هموطنانمان افتاده و آنها را مورد آزار قراردادند، در داخل نیز برخی در ادامه همان پروژه با برچسب زدن و تقلیل مشارکتکنندگان به نفوذی همان خط را پیش بردهاند.
جواد امام در پاسخ به چند شقه شدن جبهه اصلاحات به روزنامه شرق گفته است:اولاً خوشبختانه هیچ انشقاقی ایجاد نشد. ثانیاً کارگزاران به تشخیص خودش عمل کرد. آقای همتی سابقاً عضو حزب کارگزاران بوده است و برخی اعضای کارگزاران از روز نخست در ستاد انتخاباتی آقای همتی حضور داشتند؛ اما این حزب تا قبل از مصوبه جبهه اصلاحات مبنی بر عدمحمایت از هریک از نامزدها رسماً اعلام نکرده بود که میخواهد از آقای همتی حمایت کند. وقتی هم که جبهه مصوبه خود را اعلام کرد، حزب کارگزاران پشت سر آقای همتی ایستاد. گفته میشد کارگزاران نامزد پنهان دارد که پنهان هم نبود و اصلاً نامزد پنهان معنی ندارد؛ زیرا نامزدها و حمایت از آنها باید روشن باشد. دو روز مانده به انتخابات هم جبهه اصلاحات اعلام کرد احزاب اگر تمایل دارند میتوانند از نامزد مدنظر خود حمایت کنند که چنین هم شد»».
جواد امام همچنین درباره ادعای نفوذ در اصلاحات هم گفت: «من عبارت نفوذ در جبهه اصلاحات را مناسب نمیدانم و آن را کاملاً تکذیب میکنم. اتفاقی که در این دوره از انتخابات در جبهه اصلاحات رخ داد، اصلاً عجیب نبود که بگوییم ماحصل نفوذ برخی بوده است» [۲]
البته به نظر میرسد مطرح کردن ادعاهای چون نفوذ از سوی افرادی چون علی صوفی تنها باهدف تقلیل اثرات شکست در انتخابات و ریزشهای شدید در بدنه جبهه اصلاحات صورت گرفته است، زیرا اصلاحطلبان با همه توان و نیروهای خود در انتخابات شوراهای شهر شرکت کرده و سر لیست آنها فاصله چشمگیر با نفر آخر لیست رقیب داشت.
چه کسی نفوذی است؟
حالا که اصلاح طلبان بحث نفوذ در تشکیلات را مطرح کرده اند؛ بهتر است به جای آنکه به دنبال نفوذی های مصنوعی و غیر واقعی در میان خود بگردند، ریشه های این سرطان را شناسایی کنند، چهارم آذر ۹۴، رهبر انقلاب طی یک سخنرانی بسیار مهم بهواسطه در پیش بودن انتخابات مجلس دهم از کد و دادههای تحلیلی در توضیح پدیده نفوذ استفاده کردند.
ایشان در آن سخنرانی از مفهومی به نام «نفوذ شبکهای و جریانی» و تفکیک آن از «نفوذ موردی»، نامبرده و نفوذ از نوع اول را بسیار خطرناکتر از نوع دوم دانستند. در نفوذ جریانی، مجموعهای از افراد باهدفی دروغین، با روشهای متفاوت باهم مرتبط میشوند تا نگاه آنها به مسائل مختلف بهتدریج تغییر کند و شبیه نگاه دشمن شود.
پدیدههایی چون «اصلاحطلبان رادیکال» دقیقاً از دل چنین مفاهیم و مکانیسمهایی بیرون میآیند. مروری بر سوابق افرادی چون تاجزاده؛ علوی تبار، عرب سرخی، حجاریان و تعدادی دیگر و نیز بررسی سیر فکری و عملکردی آنها، آشکار میسازد که این دسته افراد چه گزینه مطلوب و مناسبی برای «جنگ نرم» بوده و چرا به افسران شبکه نفوذ در پیشبرد راهبرد استحاله از درون تبدیلشدهاند.
حلقه نفوذ ریشههای تاریخی در بستر انقلاب اسلامی دارد؛ بررسی رد حلقه کیان نشان میدهد که اعضای شبکه نفوذ چون سیستم ارتباطی موریانه در بخشهای مختلف از یکدیگر جداشده اما در مسیر اهداف ملکه عمل میکنند. حلقه کیان سرفصل بروز نفوذیها پس از تصفیه ضدانقلاب و منافقین در ابتدای دهه شصت است.
حلقه کیان بهعنوان معروفترین مرکز مطالعاتی نواندیشان و تجدیدنظرطلبان، در آغاز به توصیه شهید حسن شاهچراغی (از مدیران ارشد موسسه کیهان) برای ایجاد کانونی فکری و دینی تشکیلشده بود؛ اما اندک مدتی بعد با استحاله شدن توسط مهرههای سابق امنیتی متصل به خارج از کشور از اهداف اصلی خو دورگشته و به کلوپ براندازی نرم تبدیل شد.
بعد از بسته شدن کیهان فرهنگی و استعفای خاتمی از مؤسسه کیهان، این جریان به همراه برخی از اعضای تحریریه مجله «زن روز» از کیهان استعفا دادند و مجله «کیان» را راهاندازی کردند. اندکی بعد همین گروه مجله ساختارشکن و فمینیستی «زنان» را نیز منتشر کردند.
اعضای حلقه کیان، هر هفته چهارشنبهها در منزل یکی از اعضا دورهم جمع میشدند و با بازاندیشی افکار خود، به بحثهای معرفتشناختی و فلسفی، نقد وضعیت موجود، ترسیم نسبت دین و دنیا، چگونگی حضور دین در دنیای مدرن، نسبت دین و دموکراسی، دین و تجدد و غربپژوهی پرداختند.
اعضای کیان به این نتیجه رسیده بودند که هر آنچه در اسلام ناب محمدی به ما رسیده است را باید غربی کرد. اعضای این حلقه با شیفتگی غیرقابل وصف به تمدن غربی بهمرورزمان، از مواضع اصولی و دینی نظام جمهوری اسلامی فاصله گرفتند و با شعار توسعه سیاسی و پیوستن بهنظام جهانی، بهسوی تمدن و تفکر غربی و لیبرالیسم حرکت کردند. دگرگونی پایههای اندیشههای کسانی چون حجاریان و برخی سازماندهندگان اصلی جریان سیاسی دوم خرداد، در این حلقه و تحت تأثیر آن شکل گرفت. [۳]
پدر معنوی این فرقه سیاسی، عبدالکریم سروش بود که به ترجمه و انتقال مفاهیم جدید غربی بارنگ و لعاب عرفانی اسلامی با تکیهبر مولوی و تفکر محمد غزالی مشغول بود. سروش میخواست بین تفکرات ماتریالیستی غربی و تمدن اسلامی هماهنگی ایجاد کند. مقالات جنجالی سروش با عنوان «قبض و بسط شریعت» بحثوجدلها و مخالفتهای متعددی برانگیخت. کوشش سروش در مقالات قبض و بسط این بود که بر اساس مبانی معرفتشناختی لیبرالی، نسبیگرا و پلورالیستی و تردید در قداست علوم دینی و روایات فقهی، آنها را بهعنوان بخشهایی از علوم انسانی معرفی نماید.
در کیان چهرههایی چون محمد مجتهد شبستری، مصطفی ملکیان، بهاءالدین خرمشاهی، اکبر گنجی، سعید حجاریان (بانام مستعار جهانگیر صالحپور)، محسن سازگارا، محمدجواد کاشی، حسین قاضیان، مراد فرهاد پور، مرتضی مردیها، مجید محمدی، آرش نراقی، محسن آرمین، فاضل میبدی، مصطفی تاجزاده، علیرضا علویتبار، هاشم آغاجری، محسن کدیور، مصطفی رخصفت و… در آن قلم میزدند.
این حلقه به دنبال آن بود تا روشنفکری را اجتماعی کند، تلاش این حلقه کیان در دوم خرداد سال ۷۶ به بار نشست. اعضای حلقه کیان پس از به بار نشستن دوم خرداد دوباره از یکدیگر جداشده اما با همان شیوه «لانه موریانه» در مسیر هدف ملکه نفوذ به یکدیگر متصل بودند.
روزنامه جامعه اولین روزنامه جریان موسوم به دوم خرداد بود اولین محصول پروژه نفوذ در دوران اصلاحات است. این روزنامه به مدیرمسئولی حمیدرضا جلاییپور و سردبیری شمسالواعظین (از تحریریه ماهنامه کیان) پای کاریکاتورها و کاریکاتوریستهای سیاسی را به عرصه حرفهای مطبوعات باز کرد.
بعد از جامعه، توس (به مدیرمسئولی محمدصادق جوادی حصار و سردبیری شمسالواعظین) توسط همین تیم آغاز به کارکرد که در شماره اول خود، تیتر بزرگ «توس بهجای جامعه» را چاپ کرد. بعداً همین تیم، روزنامههای عصر آزادگان و نشاط را منتشر کردند. این نشریات که به روزنامههای زنجیرهای معروف شدند ساختارشکنیهای سیاسی، هنجارشکنیهای اجتماعی، حمله به مقدسات و آموزههای دینی و همچنین توهین به مسئولان نظام و نهادهای انقلابی بهکرات و تناوب مشاهده میشد. در همین سالها بود که روزنامهها و نشریات دیگری چون «صبح امروز» (به مدیرمسئولی حجاریان و سردبیری علیرضا علویتبار)، «مشارکت» و «نوروز»، ارگانهای حزب مشارکت (به مدیرمسئولی محسن میردامادی و سردبیری کریم ارغندهپور)، «نوسازی» (به مدیرمسئولی حمیدرضا جلاییپور)، «حیات نو» (به مدیرمسئولی سیدهادی خامنهای)، «خرداد» (به مدیرمسئولی حجتالاسلام عبدالله نوری)، «گلستان ایران» (نزدیک به طیف افراطی دفتر تحکیم وحدت)، «بیان»، «فتح»، «آفتاب امروز»، «مناطق آزاد»، «بهار»، «زن»، «پیام هاجر» و… منتشر میشد.
علی رضا علوی تبار در مقالهای در ماهنامه آفتاب هدف اصلی از پروژه نفوذ را بهصورت عریان به نگارش درآورده و دشمنی با نظام جمهوری اسلامی ایران را آشکار میکند. علوی تبار ازجمله افرادی است که انتخابات ریاست جمهوری اخیر را تحریم کرده است.
عضو جبهه اصلاحات در آن مقاله مینویسد:
جامعه در آستانه یک آزمون فیصله بخش قرار دارد که نتیجه آن رد قطعی نظریه اصلاحپذیری جمهوری ولائی است. علوی تبار در این مقاله سه مرحله را برای رسیدن به جامعه دمکراتیک در ایران متمایز کرده است. مرحله نخست، پاسخگو کردن بخش غیرانتخابی حاکمیت، مرحله دوم گذر به دمکراسی بیشتر از راه تفسیر دمکراتیکتر از قانون اساسی، و مرحله سوم گذار به دمکراسی کامل و پذیرش همه الزامات آن، که درنتیجه تمام نهادهاو بخشهای انتصابی و غیر دمکراتیک را درپی دارد. علوی تبار نوشت محمدخاتمی فقط بخش نخست را هدف قرار داده بود. از دید علوی تبار، رفع کامل دوگانگی موجود در قانون اساسی جمهوری اسلامی با حذف کامل بخشهای انتصابی و اقتدارگرای حکومت ممکن میشود. بخش انتصابی حکومت تفسیرهای دمکراتیک از قانون اساسی را از راه گفتگونمی پذیرد و تنها قدرت است که میتواند قدرت را محدود کند.
در حال حاضر از باقیمانده آن جریان برخی چون مجید محمدی به خارج از کشور متواری شده و در زمره تئوریسین تجزیهطلبان قرارگرفتهاند، مجید محمدی در حال حاضر از اعضای ثابت رسانه تروریستی اینترنشنال است. محمدی دریکی از مقالات خود نوشته است که کوچک زیباتر است، اشاره او به موضوع تجزیه ایران بود.
طرح موزاییک کردن کشورهای خاورمیانه ازجمله طرحهای موسسه آمریکایی – صهیونیستی آمریکن اینترپرایز و با همکاری پنتاگون بود که سرچشمه بیداری اسلامی (ایران) را هدف قرار میداد. جنگ سیوسه روزه و پیروزی مقاومت بر رژیم صهیونیستی آمریکاییها را به این نتیجه رساند که طرح تجزیه کشورهای خاورمیانه عقیم است.
اهداف نفوذیها چه بود؟
حلقه نفوذ پس از شکست اصلاحات دولتمحور خاتمی رو به افول رفت؛ این گروه پس از ناکامی در رویارویی خیابانی با انقلاب اسلامی در سال ۸۸ و نیز شکست پروژه نرمالیزاسیون در بین سالهای ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۷ از پشت نقاب بیرون آمده و سعی در اثرگذاری بر تحولات دارد، تمرکز این جریان بر اصناف (کارگران، معلمان؛ وکلا و نیز پزشکان)، اثرگذاری بر درگیریهای قومی و مذهبی در مناطق مرزی و نیز ناامید کردن طبقه متوسط از تحولات دموکراتیک پای صندوق رأی بخشی از آخرین تلاش آنها در رویارویی با انقلاب اسلامی است.
سرشبکه نفوذ در اواخر دهه شصت و میانههای دهه هفتاد این جریان را به استحاله انقلاب اسلامی هدایت کرد؛ در دهه هشتاد تیغ رادیکالیسم آنها را تیز کرده و در دهه نود آنها را برای رویارویی با مقاومت مردمی منطقه هماهنگ کرد. به نظر میرسد فاز آخر رادیکالها کلید خورده است؛ آنها ازاینپس پوستاندازی کرده و رادیکالتر می شوند.
نشانههای آن را در حمله این دسته به رأیدهندگان در انتخابات بهوضوح میتوان دید. البته افزایش ضریب دگماتیسم اثرات مثبتی نیز دارد؛ ازجمله آنکه ریزشهای تشکیلاتی بیشتر خواهد شد. این اتفاق فرصت قابلتوجهی است تا اصلاحطلبان میانهرو و علاقهمند به همراهی با اقدامات قانونی با احیاء و تثبیت خود و نیز فاصلهگذاری قابلمشاهده، چپ سنتی عدالتخواه متکی بر آرمانهای انقلاب اسلامی را دوباره زنده کنند. این مسیر صعبالعبور اما قابل پیمودن است!